آوشآوش، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره

***قشنگ ترین اتفاق زندگی***

یک روز بیرون از خانه با بابا

امروز بابا محسن آوشی رو خونه مادر جون نبرده !!!!!!!  بعد از خوردن صبحانه ..... آوش و بابا رفتن بیرون ..... ساعت 12 با بابا صحبت کردم داد می زد مامان !!! مامان کلی با هم صحبت کردیم ....... گفتم مامان خسته شدی " گفت بله " گفتم خوب قربونت برم به بابا بگو شما رو ببره پیش مادر جون " باشه " ولی بابا میگه کلی بهش خوش گذشته خسته نباشی بابا جونم.... بابا محسن میگه آوشی ما با دوست بابا کلی دوست شده چطور ؟ دست عمو رو گرفته بوده و میگفته بابا " بای بای " و دست عمو رو میکشیده که برن خیلی خوشحال میشم می بینم به من و بابا وابسته نیست و احساس ترس نداره ولی بعضی وقتها یه کم حسودیم میش...
5 آبان 1392

قد و وزن 2 سالگی

2 سالگی پسر مهربونم برا قد و وزن من و بابا بردیمش بهداشت محله قد گل پسرم 85cm بود و وزنش 11 و نیم بود . وقتی رفتیم تو بهداشت با کلی ذوق و شوق خودش رفت تو و ........ به همه چیز دست می زدو ........... وقتی قدش رو گرفت کلی گریه کرد !!! می ترسید...... حالا عجله داشت برگردیم .......... بخورمت دورت بگردم   ...
4 آبان 1392

یک روز ار خونه خودمون تا خونه مادر جون

دیروز بعداز کلی کلنجار رفتن با آوشی برای لباس پوشیدن!!!!!!!! از خونه که زدیم بیرون پایین پله ها یه توپ کوچیک دیدیم " مال پسر همسایه بود " توپ رو برداشت و گفت مال خودمه ؟؟؟؟ تو کوچه دختر صاحب خونمون با پسرش امیر علی رو دیدیم !!!!!! کلی با امیر علی بازی کرد و بوسیدش " 10 قیقه ای طول کشید " از سر کوچه تا سر خیابون توپش رو شوت کرده و....... مامان مواظب بود که توت تو جوب نیفته !!!!!! از اول خیابون تا آخر خیابون بازم همون شوت توپ.... اگه توپش رو می گرفتم که یه کم سریع تر بریم خودش رو دراز کش وسط خیابون ولو می کرد !!!!!! وای که چه سخت و عذاب آور بود !!!!!! سر تا پاش خاکی ، خاکی هر 2 یا 3دقیقه یک ب...
4 آبان 1392

تولدی دوباره

چند روز پیش به دختر عمه های آوشی (طناز و پردیس) قول داده بودم کیک تولد بخرم دیروز یه کیک توچولو خریدم و با ، بابامحسن رفتیم خونه عمه کلی به بچه ها خوش گذشت شمع روشن کردیم ، بچه ها فوتشون کردن......!!!!! جیغ کشیدن ...!!!! هورا گفتن ...!!! تولدت مبارک گفتن..!!!!! آوشی هم رابه را طناز خانم رو می بوسید. بوس !!!بوس!!!!!بوس آوشی از مامان فاکتور گرفتنش کم بود حالا نوبت بابا شده مامان معصوم " مشوم " بابا محسن " مدن" وقتی صدا میزنه جوابش رو نمی دم بعدش میگه مامان مشوم ......... ...
4 آبان 1392

مشوم

جدیدا" آوشی دیگه از مامان فاکتور گرفته یعنی هر موقع می خواد صدام کنه میگه " مشوم " دیروز گل پسری گفت مامان " آوش تو شمک مامان بوده " گفتم آره جیگر طلا تو شکم مامان بودی اومدی بیرون گریه کردی دیگه قند عسلم مثل نی نی توچولوها ادای گریه رو درمی آورد . دیشب موقع خواب آوشی طبق معمول گفت :پا بابا دوست دارم " یعنی اینکه میخواست روی پا بابا لالا کنه " بعد 10 دقیقه خسته شد و گفت پا مامان دوست دارم مامان هم خسته گفت : مامان پا نداره آوشی هم با ناراحتی گفت مامان پا نداری اوف شده چون آوشی خیلی پسر گیری یه مامان بیخیال شد و گفت بیا رو پا مامان لالا کن !!!!!!!!!!!!!! شب بخیر قند عسلم، خوابهای ...
30 مهر 1392

خسته نباشی

همین الان تماس گرفتم خونه مادر جون چون..!!!!! دلم برا آوشی تنگ شده بود طبق معمولا گوشی رو آوشی برداشت و تا فهمید مامانه گفت: مامان خسته نباشی وای چقدر خوشحال شدم واقعا" خستگیم از تنم در اومد آوشی عاشقتم بوس ! بوس صدای مادرجون می اومد می گفت کیه آوشی هم گفت " مامانه !! مامانه ...
30 مهر 1392

خاله مشوره

دیروز 92/07/27 خاله مشور همراه داداش پرهام برا تولد آوشی اومدن خونمون یه شال و کلاه خیلی خیلی ناز برا آوشی آوردن قربونش برم چقده بهش می یاد البته خاله سهیلاو خاله زینب هم همراهشون بودن آوشی مهربون کلی ذوق کرد وقتی خاله ها و داداش رو دید چند ساعتی خوش بودییم ...... شب که بابا اومد آوشی شال و کلاهشو نشون بابا داد و گفت " گاله مشوره خریده " ...
28 مهر 1392

تکرار کلمات

جیگر خودم سلام چند وقته شما تمام تکه کلام های مامان رو برا مامان استفاده می کنی مثلا"  : دوتا دست کوچولو و لطیفت رو حلقه میزنی دور گردن مامان وبا اون لحن قشنگت میگی " جیگرم " " عشقم "یه بوس گنده هم از لپای مامان می کنی این جمله رو هم خیلی تکرار می کنی " مامان بابا دوست دارم " طبق معمول همین الان دلم هواتو کرد دوست دارم یه لقمه چپت کنم     ...
27 مهر 1392

دومین سالگرد تولد قند عسلم

هر انسان لبخندی از خداست ! و تو زیباترین لبخند خدایی!!!! بهانه زندگی ام تولدت مبارک     لبخند زدی و آسمان آبی شد شبهای قشنگ مهر مهتابی شد پروانه پس از تولد زیبایت تا آخر عمر غرق بیتابی شد   چه لطیف است حس آغازی دوباره چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز نفس کشیدن و چه اندازه عجیب است روز ابتدای بودن و چه اندازه شیرین است امروز روز میلاد تو روز تو روزی که آمدی عشم ، نفسم ، همه کسم آوشم روزت مبارک  *********************************   تمام دقایق مانده عمرم به همراه زیباترین بوسه های عاشقانه هدیه ای برای ر...
27 مهر 1392