خسته نباشی
همین الان تماس گرفتم خونه مادر جون چون..!!!!!
دلم برا آوشی تنگ شده بود
طبق معمولا گوشی رو آوشی برداشت و تا فهمید مامانه گفت:
مامان خسته نباشی
وای چقدر خوشحال شدم
واقعا" خستگیم از تنم در اومد
آوشی عاشقتم بوس ! بوس
صدای مادرجون می اومد می گفت کیه
آوشی هم گفت " مامانه !! مامانه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی