***قشنگ ترین اتفاق زندگی***

سلام دایی جونم .......؟؟؟!!!! من دایی محمدم رو خیلی دوست دارم آخه وقتی توچولو بودم همیشه منو  بگل می کرد و می برد تو کوچه ها ، پارک کنار خونه قدیمی آغا جونم منو سوار موتورش می کرد !!!! ****مسی دایی**** وقتی مامانم منو میبره خونه دایی و گاله  همیشه دایی جونم منو میبره بیرون تا بهم خوش بگذره   ...

دیروز مامان جونم حسابی منو بوسید منم آرومِ آروم واستاده بودم و خیلی بهم خوش میگذشت چشمامو می بستم  وقتی بوسه های مامانم تموم شد چشمامو باز می کردم این نگاه یعنی اینکه دوباره منو ببوس .

سلام بچه ها دیروز می خواستم برم تاب بازی........... واسه همینم به مامان معصومم می گفتم ..... مامان ***** تاپ تا عبادی گُدا ندادی اگه بدادی بگل بابا بدازی بعدش مامانم اومد منو سوار تاب کرد هورا *****

سلام به هم . . . . مامانم داره به من یاد میده چطوری وقتی جیش داشتم به مامان بگم " جیش جیش" دیروز 92/04/31 ، ساعت 4 و 4.30 دو بار خودم رو خیس کردم و بعدش به مامان گفتم جیش مامان هم عصبانی شد "بع بعی مو" گرفت کتکش زد بهش می گفت چرا جیش کردی منم گریه می کردم آخه مامانم خیلی عصبانی شه بود و "بع بعی مو" میزد ، موهاشو میکشید و ... منم به مامان حمله کردم و " بع بعی مو " گرفته تادیگه کتک نخوره واسه همینم تا آخر شب یه پسر خوب شدم تا جیش داشتم به مامان می گفتم "جیش جیش "   ...

آوش مهربون مامان ....!!!!!!! ***" دوست دارم " *** نمی دونم با چه واژه هایی دوست داشتنم را بیان کنم قلبم سرشار از عشق توست قلبم مملو از وجودت است بی تو من هیچم ... ای نور زندگیم تنها بهانه زنده بودنم .... هستی ام آوشی بعضی وقتها دوست دارم اونقدر تو بغلم فشارت بدم تا بری تو تموم وجودم ...

                         اینم عکس 9 ماهگیمه                                             سلام ....؟؟!!!!!!                 می خوام چهار دست و پا بیام پیشتون          &n...

همین الان 92/04/30 ساعت 12:30 دایی ابت با مامانم تماس گرفت " آخه مامانم کارمند " تا با مامانم صحبت کنم منم گفتم آب بازی آب بازی بعد مادر جونم به مامانم گفت صبح که منو پوشک کرده من به مادر جونم گفتم" مرسی " آخه من پسر بامحبتی هستم اینو مامانم میگه