آوشآوش، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

***قشنگ ترین اتفاق زندگی***

تولدی دوباره

چند روز پیش به دختر عمه های آوشی (طناز و پردیس) قول داده بودم کیک تولد بخرم دیروز یه کیک توچولو خریدم و با ، بابامحسن رفتیم خونه عمه کلی به بچه ها خوش گذشت شمع روشن کردیم ، بچه ها فوتشون کردن......!!!!! جیغ کشیدن ...!!!! هورا گفتن ...!!! تولدت مبارک گفتن..!!!!! آوشی هم رابه را طناز خانم رو می بوسید. بوس !!!بوس!!!!!بوس آوشی از مامان فاکتور گرفتنش کم بود حالا نوبت بابا شده مامان معصوم " مشوم " بابا محسن " مدن" وقتی صدا میزنه جوابش رو نمی دم بعدش میگه مامان مشوم ......... ...
4 آبان 1392

مشوم

جدیدا" آوشی دیگه از مامان فاکتور گرفته یعنی هر موقع می خواد صدام کنه میگه " مشوم " دیروز گل پسری گفت مامان " آوش تو شمک مامان بوده " گفتم آره جیگر طلا تو شکم مامان بودی اومدی بیرون گریه کردی دیگه قند عسلم مثل نی نی توچولوها ادای گریه رو درمی آورد . دیشب موقع خواب آوشی طبق معمول گفت :پا بابا دوست دارم " یعنی اینکه میخواست روی پا بابا لالا کنه " بعد 10 دقیقه خسته شد و گفت پا مامان دوست دارم مامان هم خسته گفت : مامان پا نداره آوشی هم با ناراحتی گفت مامان پا نداری اوف شده چون آوشی خیلی پسر گیری یه مامان بیخیال شد و گفت بیا رو پا مامان لالا کن !!!!!!!!!!!!!! شب بخیر قند عسلم، خوابهای ...
30 مهر 1392

خسته نباشی

همین الان تماس گرفتم خونه مادر جون چون..!!!!! دلم برا آوشی تنگ شده بود طبق معمولا گوشی رو آوشی برداشت و تا فهمید مامانه گفت: مامان خسته نباشی وای چقدر خوشحال شدم واقعا" خستگیم از تنم در اومد آوشی عاشقتم بوس ! بوس صدای مادرجون می اومد می گفت کیه آوشی هم گفت " مامانه !! مامانه ...
30 مهر 1392

خاله مشوره

دیروز 92/07/27 خاله مشور همراه داداش پرهام برا تولد آوشی اومدن خونمون یه شال و کلاه خیلی خیلی ناز برا آوشی آوردن قربونش برم چقده بهش می یاد البته خاله سهیلاو خاله زینب هم همراهشون بودن آوشی مهربون کلی ذوق کرد وقتی خاله ها و داداش رو دید چند ساعتی خوش بودییم ...... شب که بابا اومد آوشی شال و کلاهشو نشون بابا داد و گفت " گاله مشوره خریده " ...
28 مهر 1392

تکرار کلمات

جیگر خودم سلام چند وقته شما تمام تکه کلام های مامان رو برا مامان استفاده می کنی مثلا"  : دوتا دست کوچولو و لطیفت رو حلقه میزنی دور گردن مامان وبا اون لحن قشنگت میگی " جیگرم " " عشقم "یه بوس گنده هم از لپای مامان می کنی این جمله رو هم خیلی تکرار می کنی " مامان بابا دوست دارم " طبق معمول همین الان دلم هواتو کرد دوست دارم یه لقمه چپت کنم     ...
27 مهر 1392

دومین سالگرد تولد قند عسلم

هر انسان لبخندی از خداست ! و تو زیباترین لبخند خدایی!!!! بهانه زندگی ام تولدت مبارک     لبخند زدی و آسمان آبی شد شبهای قشنگ مهر مهتابی شد پروانه پس از تولد زیبایت تا آخر عمر غرق بیتابی شد   چه لطیف است حس آغازی دوباره چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز نفس کشیدن و چه اندازه عجیب است روز ابتدای بودن و چه اندازه شیرین است امروز روز میلاد تو روز تو روزی که آمدی عشم ، نفسم ، همه کسم آوشم روزت مبارک  *********************************   تمام دقایق مانده عمرم به همراه زیباترین بوسه های عاشقانه هدیه ای برای ر...
27 مهر 1392

تولد آوشی

سلام به قند عسلم تولد یکی یه دونه مامان مبارک پسری مامان از خدا می خوام همیشه صحیح و سلامت و عاقبت به خیر شی آوشی خودم تموم دیروز رو گفته: " تولد آوش مبارکه " می پرسیدیم آوش چند سالته : " 2 سالمه " اینم چند تا عکس از تولدت: اینم کیک تولدت " کیک مزرعه " وقتی بابا با جعبه کیک اومد داد میزدی بابا کیکه ، بابا کیکه به افتخار تولدت یه آهنگ برامون می زنی؟ چه فیگوری !!!!!!! قربونت برم اینم چند تا عکس از روز کودک اگه عمری باشه هرسال هر مناسبتی باشه برا گل پسری جشن بگیریم به امید خدا   خوب نوبت رسید به کادوها بابامحسن برا شما ی...
27 مهر 1392