آوشآوش، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

***قشنگ ترین اتفاق زندگی***

سرماخوردگی 2

1392/8/7 10:09
نویسنده : مامان معصوم
691 بازدید
اشتراک گذاری

دکتر

دیروز رفتیم پیش خانم دکتر

آوشی من دفتر چه خودش رو به خانم دکتر داد

گفت : ببرمایید " بفرمائید "

ولی روز بد نبینید " بعد از همه تلاشهام که خانم دکتر خوبه و ال و بل و ..."

تا چوب معروف رو رو زبنونش گذاشت حالا گریه نکن کی گریه بکن

برا وزن کردن کفشاشو در آوردم

دیگه آوشی ول کن نبود  : مامان کفشامو بپوش!! مامان!!!

خانم دکتر هم راجع به داروها صحبت می کردن

آوشی هم می گفت : مامان چی میگه !!!!

برا داروهاش رفتیم داروخانه ای که "برادر دامادمون"اونجا کار میکنه

آوشی : عمو بهزاده

نه پسرم داداش عمو بهزاده " آخه آقا فرج خیلی شبیه عمو بهزاده "

حالا آوشی : داداشه عمو بهزاده ، داداشه عمو بهزاده

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

مامان آبتین
7 آبان 92 10:25
ایشالله هر چه زودتر خوب خوب بشی گل پسر
فهيمه
7 آبان 92 15:34
سلام مامان عزيز ,خوشحال ميشم به وب منم سر بزنين.
مثل هیچکس
7 آبان 92 22:36
ای ول مامان مشوم میبینم که جدیدا شب کار شدید و شبا هم اپ میشید


آره عزیزم !!!!!!!!!!!
مامان اهورا(نرگس)
8 آبان 92 10:58
الهی...ایشالله زودتر خوب شی گلم!!!!
M:M ܓܨ☆
9 آبان 92 22:03
سلام خسته نباشي منم يک سايتي دارم که تمام مطالبش مفيد هست يعني واقعا مفيده ازجملات زيبا گرفته تا همه چي هست لطف کن بيا بهم سربزن ونظرت رودرمورد سايت بگو چون واقعا نظر شمابرام مهمه جملاتت روبفرست ازطريق فرم ارسال مطالب سايت اگه هم ميتونيد جملات زيباي خودتون روبراي مار ارسال کنيدتامابا آدرس وبلاگ شما ونام شما درسايت منتشرکنيم منتظرم البته ما توقع داريم که شما هميشه بياين سربزنيدهااا www.boyeharam.ir