آوشآوش، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

***قشنگ ترین اتفاق زندگی***

مروری بر خاطرات 3 با عکس

چند تا عکس قدیمی پیدا کردم ....!!!! همچین می گم قدیمی هر کی ندونه میگه مال 100 سال پیشه نه جونم مال 1 سال پیشه ؟؟؟؟؟؟؟     پتو مال منه ، به کسی نمی دمش اینجا 4 ماهه بودم ، واکسن زدم وای چقدر تب می کردم ، مامانم تمام شب رو  تا صبح بیدار بود آخه مواظب من بود تا تبم شدید نشه مرسی مامان   عید 91 این لباسم رو دوست بابام از خونه خدا آورده خوشگله ، آره بهار 91 " قلعه سنگی " اینم یه ژست خیلی جدی هی نفس کش بیا جلو   بغل مامانم خوابیدم رفته بودیم بانه ، خونه دوستای مامان و بابام اما اینجا اومدیم بیرون ماهی کبابی بخوریم ...
20 شهريور 1392

مروری بر خاطرات 2 با عکس

  این اولین عکس پسرم آوشه وقتی دنیا اومد چند روزی تو بیمارستان بستری بود الهی مامان فدات شه   پنجمین روز تولدت ساعت 2 یا 3 نیمه شب      قبل از 40 روزگیت " این عس رو خاله محبوب (خاله مامان) گرفته "    خواب آروم و دوست داشتنی با و دست مشت کرده برنامه امشب سینماهای کشور      " بدون شرح "           خواب آوش و هنر عکاسی دایی ابت   وقتی یه خورده بزرگ شدی و حرف زدی به پستونک می گفتی پس  خیلی زود پستونک رو ازت گرفتم نمی خواستم عادت کنی اصلا" اذیت نک...
20 شهريور 1392