جابجایی آوشی
دیروز مادر جون با خاله کار بانکی داشت
آخه كيف گاله جيبجب " خاله زينب " رو دزد زده
همه کارتها و کیف خوشگلش ، پولاشو کلیداشو و عکساشو ... دزد برده
بعضی کارتها مال مادر جون بوده
حالا .........
آوشی من رفته بود پیش مادر کبری"مامان بابا محسن "
اونجا با عمه فاطی کلی به پسرم خوش گذشته
آوشی با دختر کوچولو همسایه دوست شده و
رابه را اونو بوسیده و گفته نی نی !!!!!!!!!
زنگ می زدیم می گفتیم آوشی بیا با مامان یا بابا حرف بزن
آقا آوش محل نمی داد می گفت بازی !! بازی !!! بازی !!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی