نردبان
دیشب بابایی رفته بود رو پشت بوم
آخه می خواست آنتن تلویزیون مون رو تنظیم کنه
حالا آوشی مهربون و دوست داشتنی مامان داد می زد اونم چه دادی
بابا مُدن " محسن" کجایی ؟؟؟؟؟؟
یه لحظه غفلت !!!!!!
دیدم پسری من رو پله سومه
اونم چه نردبونی " فلزی "
وای ؟ وای ؟ وای
حالا مامان، آوش به بغل
تو تراس با آوشی داد می زد " بابا جون " بیا
آوشی مامان عاشق بابا محسنه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی